هلیاهلیا، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

هلیا پرنسس مامان و بابا

................ این روزهای پاییزی

دیروز 16 آبان  عید قربان بود ، اولین برف و سرمای زمستونی را در وسط پاییز تجربه کردیم ، این طور که پیش میآد امسال زمستون سردی در پیش داریمممممممممممممم. این روزها اونقدر حرفهای قلمبه سلمبه و جالب میزنی که یادمون نمی مونه ، از بس زیااااااااااااااااااااااده میگما ! *می خوستی بشینی بابایی دستش رو آورد جلو و شما نشستی رو دستش ، بعد به بابایی نگاه کردی و گفتی : دستت رو اینجا میزاری اگه من جیش و پی پی کنم چی میشه ؟؟؟؟ هان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ *دیشب خونه مژگان جون اومدی گفتی : ماماااااااااااااان من خوااااااااااااااااااابم میاد گفتم : آخی بیا بغلم بخواب . دستات رو آوردی جلو دیدم یک طناب پیدا کردی، خوابت هم نمیاد بلکه هدفت اینه که واست گهواره درست کنیم ا...
19 آبان 1390

عکسهای تولد سه سالگی هلیا جون

این هم عکسهای جشن تولد کفشدوزکی ات  که قول داده بودم . امسال جشن تولدت کوچیک بود اما بهت قول میدم واسه سالهای بعد یک تولد بزرگ واست بگیرم .       بقیه عکسها رو برو ادامه مطلب ببین ............................     این هم ساعت تولدش : ریسه : این هم کارد مخصوص : کیک تولد : سوفله بادمجون :    نی نوشابه : ژله انار و اناناس : ژله رولی موز : دلمه هنوز داخل قابلمه است بعد از کشیدن داخل دیس فرصت نشد عکس بگیرم  : پریا - فاطمه - هلیا - آرتین : پریا - مهدیس - فاطمه - هلیا : این هم...
17 آبان 1390

تولدت مبارک

هلیا جون امروز ٨ آبان تولد سه سالگیته و  من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شدی برای من ، تا زیباترین لحظه ها را برام بسازی ...  از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد، شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق، خود را در پستوی زمان تنها حس نمی‌کنم. دخترم با تو زندگی برام قشنگه ، طپش قلب تو برای من بهترین آهنگه ، هلیای نازم با وجود نازنین تو طعم زیبای مادر بودن رو حس کردم ، با تو لذت بهشت رو تو این دنیا چشیدم ، با تو من خوشبخت ترینممممممممممممممممممممممم خدای مهربونم بابت این هدیه بی نظیر و دوست داشتنی ، بی نهایت سپاسگذارم ....
17 آبان 1390

درگذشت مجید فروغی هنرمند پیشکسوت تئاتر

تو رفتي . اما یادت ماندگارست ... ما بدهكاريم . به آنانكه ذره هاي وجودشان را با اين خاك ، قسمت كردند . ما بدهكاريم ، به مجید فروغی هايي كه تا هستند ، يادشان در خاطرمان نيست . ما بدهكاريم ، به هنرنمایی های شاد و ماهرانه مجید فروغی ها در سالن های تئاتر، كه صداي خنده هایمان را از آن جا شنيده ايم .  مجید فروغی ، در خاك آرام گرفت . دلم بدجوري گرفت . مجید فروغی با خنده هایش در خاك خفتند . ديگر خبري از آن هنرمند تئاتر نخواهد بود .......... درگذشت غم انگیز این هنرمند و پیشکسوت  تئاتر را به جامعه هنری ایران ، مردم هنردوست و بخصوص همسر و فرزند هنرمندش ملیحه حاجیلو و امیر ممد کیان ع...
5 آبان 1390

هلیا جون و لباس مدرسه

میگی : مامان من فردا میرم مهد ، مهد کودک نمیرمااااااااااااااااا میرم مهد ............. میگم خوب دوتاشون هم یکیه  . میگی نه مهد خوبه . پریا جون دختر عموی نانازی ات امسال 5 سالشه و میره پیش دبستانی ، 5 شنبه و جمعه این هفته رو اومد خونه ما تا با هم حسابی بازی کنید ، روز اول که خیلی عالی بود چون فقط صدای خنده و بازی و شادی از اتاقت می اومد ، لباسهای پریا رو هم پوشیده بودی و کلی ذوق و شوق داشتی ، می گفتی من هم می خواهم برم مدرسه . الهی مامان فدات بشه عزیزممممممممممم، دلبرم ، نازگلم ، عشقم ، نفسممممممممممممممممم تازه داری سه ساله میشی کوووووووووووو تا مدرسه رفتنت . دو شب قبل خونه نسرین جون بودیم کیف و مقنعه پریا جون رو پوشیدی  ، من ه...
4 آبان 1390
1